لحظه دیدار


لحظه‌ی دیدار

 

لحظه‌ی دیدار نزدیک ست.

باز من دیوانه‌ام، مستم.

باز می‌لرزد، دلم، دستم.

باز گویی در جهان دیگری هستم.

 

های!نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ!

های،نپریشی صفای زلفکم را، دست!

و آبرویم را نریزی ،دل!

-ای نخورده مست-

لحظه‌ی دیدار نزدیک ست.



اخوان ثالث

یادمان باشد . . .

یادمان باشد که همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"

کمی کمی کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم"

قدری احساسات پشت "به من چه اصلا"

مقداری خرد پشت "چه میدونم"

واندکی درد پشت "اشکالی نداره" وجود دارد . . .

دلمان که میگیرد ، تاوان لحظاتی است که دل بسته بودیم . . .



منبع:  www.mediajavan.tk


با تو نیستم . . .


با تو نیستم

تو نخوان
با خودم زمزمه میکنم

.

.
.

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام


فقط کمی

تو را کم اورده ام

یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند

با این همه واژه چه کنم؟

تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم

باید خوب باشم

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

بی حوصله ام

آسمان روی سرم سنگینی میکند

روزهایم کش امده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم

باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند

چون

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد

اما شبها..

وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند


کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم

لالایی ها پیشکش

من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم

آه

و

آه

و بازم آه

خسته شدم از این همه آه

شبها تمام آه ها در سینه منند

ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم

اما حیف که قول داده ام


من خوبم ....من آرامم......

فقط کمی دلواپسم

کاش قول گرفته بودم از تو

برای کسی از ته دل نخندی

می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود

حال و روزش شود این...

تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید

آرام باشد .....خوب باشد..... قول داده باشد

بیچاره..

...................................................

نترس باز شروع نمیکنم اصلا تمام نشده که بخواهم شروع کنم


همین دلم برایت تنگ شده را هم به تو نمی گویم

تو راحت باش

من خوبم ....من آرامم......


آخر من قول داده ام که آرام باشم

باورت می شود؟ من خوبم


خاطره حیدری زاده

بیچاره قلوه سنگ . . .



بیچاره قلوه سنگی که از دست کودکی به سوی پرنده ای پرتاب می شود...

مانده بر سر دور راهی...
دل کودک را بشکند یا بال پرنده را.


                                                          منبع:www.mediajavan.tk