کوته نظران


از کوته نظران چنان بگریزید که گویی از طاعون گریخته اید.چرا که آنان با دیدگاه های محدودشان همواره انگیزه های شما را سر کوب می کنند.

عشق


در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب

روح الله داداشی

سلام یه خبر بد براتون دارم

در کمال تاسف باید بهتون بگم که امروز متوجه شدیم پهلوان مرد ایران زمین . قوی ترین مرد ایران و جهان . یکی از مهربان ترین و با افتخار ترین هم وطن عزیزمون یعنی پهلوان روح الله داداشی مردی که

وجودش افتخاری بود برای ما ایرانیان با ضربات چاقو به قتل رسید و دار فانی را وداع گفت.

اما خوش بختان نیروهای انتظامی اون 3 نفری که این مرد بزرگ رو از ما گرفتند رو دستگیر کردند.اما حالا که اون رفته دیگه جه فایده ای واسه اش داره

اون 30 سال بیشتر نداشت که از بین ما رفت.

اما روح الله جان شاید دیگه در بین ما نباشی اما حضورت در کنار ما باقی خواهد ماند.

برای اون 3 نفر آرزوی بدترین ها رو چه در دنیا و چه در آخرت دارم.


                                       

                                              روح الله جان روحت شاد و یاد گرامی



عقاب

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت.
 عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد.
در تمام زندگیش همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند؛ برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد


سالها گذشت و عقاب خیلی پیر شد.
روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد. عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟
 همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
 عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد. زیرا فکرمی کرد یک مرغ است.

تبریک

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

                       


                                  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


امروز حالتون چطوره؟

امیدوارم خیلی خیلی خوب باشین تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

میخواستم بهتون بگم ایشالا ایشالا این روز ها و این عید ها بر همه ی شما دوستای گلم مبارک باشه

مخصوصا تولد امام زمان (عج) به همه همه شما خوش بگذره و مبارک باشه

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

زخم معده

شما از آنچه که می خورید زخم معده نمی گیرید .آنچه شما را می خورد باعث می شود زخم معده بگیرید

حرف دیگران

                                     

اگر به خاطر حرف دیگران از دنبال کردن اهداف خود عقب نشینی کنید گویی به طور ضمنی به آنها می گویید: برای من نظر شما درباره زندگی از نظر خودم مهم تر است من برای جلب رضایت شما می کوشم تا آنچه از دستم بر می آید انجام دهم.



                                                    ((وین دایر))

بهترین لحظات زندگی نوشته چارلی چاپلین به زبان انگلیسی با ترجمه


To fall in love
عاشق شدن


آنقدر بخندی که دلت درد بگیره 
To laugh until it hurts your stomach

To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه

To clear your last exam
آخرین امتحانت رو پاس کنی

Calls at midnight that last for hours
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعت ها هم طول بکشه

To laugh without a reason
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌ کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می ‌تونی بخوابی

To hear a song that makes you remember a special person
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره

To be part of a team
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person
وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین

To pass time with your best friends
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره

remembering stupid things done with stupid friends. To laugh, laugh, and … laugh
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کار های احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و … باز هم بخندی

These are the best moments of life
اینها بهترین لحظه ‌های زندگی هستند

“ Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد

چارلی‌ چاپلین

دکلمه آموخته ام نوشته ایی از چارلی چاپلین

آموخته ام … راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام … زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام … پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام … تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام … خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام … چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام … این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام … وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام … هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام … زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام … فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام … لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

 

منبع: 2del.com

پرواز

پرنده مردنی ست               پرواز را به خاطر بسپار

زندگی خود را تغییر دهید


 وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس

از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک
تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده
است؛اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال
دیگری روبرو شده اید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن
بگویید بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری
مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید.هاروی
مک کی می گوید: روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه ای به انتظار تاکسی
ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از
اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت:

«لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید.» سپس کارت کوچکی را به من داد و
گفت: «لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید.» بر روی کارت
نوشته شده بود: در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و
در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.من چنان شگفت زده شدم که گفتم
نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است. راننده در را
گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم.پس از آنکه راننده پشت فرمان
قرار گرفت، رو به من کرد و گفت:«پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک
فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانیکه رژیم تغذیه
دارند، هست.» گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم». راننده
پرسید:«در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید؟» و سپس
با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید
مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است.» آنگاه، بار
دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: «این فهرست ایستگاههای
رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من می توانم درباره
بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و
اگر تمایلی نداشته باشید می توانم سکوت کنم.در هر صورت من در خدمت شما
هستم.» از او پرسیدم:«چند سال است که به این شیوه کار می کنید؟

 

پاسخ داد:«
دو سال.» پرسیدم:«چند سال است که به این کار مشغولید؟» جواب داد:«هفت سال.»
پرسیدم پنج سال اول را چگونه کار می کردی؟»گفت: «از همه چیز و همه کس،از
اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند می آورند، و از دستمزدی که
نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم.روزی در اتومبیلم نشسته بودم
و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد.مضمون حرفش این
بود که مانند مرغابیها که مدام واک واک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و
چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود
نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته
بودم. تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچگاه شاد و
سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند.سخنان وین دایر، بر من
چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم
به وجود آورم.» پرسیدم:« چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟» گفت:«سال اول،
درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید.» نکته ای که مرا به
تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی
راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت
نشان دادند و از آن استقبال کردند.بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر
و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را
نمی توانند برگزینند. شما، در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به
همین دلیل نمی توانید گناه نابسامانیهای خود را به گردن این و آن
بیندازید.پس بهتر است برخیزید، به عرصه پر تلاش زندگی وارد شوید و مرزهای
موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.

اگر. . .


کلید شادمانی خود را در جیب "اگر"ها نگذاریم



ما عادت کرده‌ایم با اگرهایمان زندگی کنیم، اگر بزرگ شدم، اگر در کنکور قبول شدم، اگر به دانشگاه رفتم، اگر فارغ‌التحصیل شدم، اگر ازدواج کردم، اگر بچه‌دار شدم، اگر خانه خریدم، اگر ماشین خریدم، اگر بچه‌ها بزرگ شدند، اگر بازنشسته شدم و ... . همه‌ی ما اگرهای خیلی زیادی را می‌شناسیم که روزانه به کار می‌بریم، اگرها بهانه‌های آشنایی هستند که در متن زندگی ما زندگی می‌کنند.


بهانه‌هایی که دست به دست هم می‌دهند تا شاد زندگی کردن و احساس خوشبخت بودن را به تأخیر بیاندازیم، غافل از اینکه زندگی ما در میان همین اگرها اتفاق می‌افتد. هیچ وقتی برای شاد زیستن و شاد بودن بهتر از همین لحظه نیست. درست در همان لحظه‌هایی که برای تحقق اگرهایمان نقشه می‌کشیم و در خستگی این زندگی غرق می‌شویم، بچه‌هایمان بزرگ می‌شوند، خودمان پیر می‌شویم، دوستانمان فراموش می‌شوند و... .
   به اگرهایمان هر روز افزوده می‌شود، وقتی یکی از اگرهایمان تحقق پیدا می‌کند اگرهای متعدد و متنوع دیگری تجلی پیدا می‌کنند، اگر منتظر تحقق اگرها بمانیم لذت شاد زندگی کردن فراموشمان می‌شود. زندگی بدون اگرها امکان‌پذیر نیست. مهم این است که با دست خودمان بهانه ایجاد نکنیم تا شادی‌هایمان به فردا موکول نشود. وقتی که نوبت فردا شد، بهانه‌ای تازه پیدا شده تا خشنودی و شاد بودمان را به روز بعد و روزهای بعدش موکول کند.
   بسیاری از ما منتظریم تا اگرهایمان به پایان برسد و موانع یکی پس از دیگری از بین بروند غافل از اینکه اگرها و موانع همان زندگی است. شادی و خوشبختی در مقصد اتفاق نمی‌افتد. بلکه بیشتر در مسیر راه اتفاق می‌افتد. شادی یافتنی نیست بلکه ساختنی است. باید هواسمان باشد که کلید شادمانی خود را در جیب اگرها قرار ندهیم. خوشبختی یک نوع احساس است که می‌تواند در همه حال اتفاق بیافتد ... .