خدایــــــــــــــــــــــا

یک معجــــــــــــــــــــزه می خوام

یک معجزه بزرگ در حد خــــــــــدا بودنت

خودت بهتر می دانی

معجزه ای که اشکـــــــــــــــ شوقم را جاری کند


نا امید نیستم

فقط  دلتنـــــــــــــــــــــــگم


عصا...


وقتی عصا زیر بغل دل شکسته ام دادم

وبا درد بلند شدم
صدای خنده ی خدا را شنیدم..
صدای کف زدنش را
که به خاطر خلقت من دوباره به خودش
افرین میگفت!!

شب..


شب که میشود نبودن هایت را زیر بالش میگذارم


و شجاعت خود را زیر سوال...

دوام میاورم تا فردا؟؟؟

خاطره ها..




خاطره ها را رشوه میدهم به روز هایم

تا از بی تو بودن ،صدایشان در نیاید…