دیگر محال است از غم بنویسم وقتی می دانم هنوز در قلبت جای دارم.
ازتو چه پنهان
حالا که قلبت مال من است
خودم به خودم حسودی ام می شود ..!
___________________
دلمـــــان کوچکــ است.. ولی آنقـــدر جـــا دارد ،
که بـــــرای عزیزی که دوستش داریم ،
نیمکتی بگذاریـــم بــــرای همیشـــــه .
____________________
بی تو،
تمام من این است؛
... هیچ ...
________________-
وبلاگ خصوصی من
www.najibzade.blogsky.com
ادامه...
هنگامی که خداوند مرا همچون سنگریزه ای در این دریاچه ی عجیب انداخت،آرامش آن
را هم بر هم زد و بر سطح آن دایره هایی نا محدود پدید آوردم. ولی هنگامی که به
اعماق آن رسیدم ،مانند آن آرام شدم.
(ماسه و کف-جبران خلیل جبران)
افسانه
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 ساعت 03:36 ب.ظ