ما عادت کردهایم با اگرهایمان زندگی کنیم، اگر بزرگ شدم، اگر در کنکور قبول شدم، اگر به دانشگاه رفتم، اگر فارغالتحصیل شدم، اگر ازدواج کردم، اگر بچهدار شدم، اگر خانه خریدم، اگر ماشین خریدم، اگر بچهها بزرگ شدند، اگر بازنشسته شدم و ... . همهی ما اگرهای خیلی زیادی را میشناسیم که روزانه به کار میبریم، اگرها بهانههای آشنایی هستند که در متن زندگی ما زندگی میکنند.
بهانههایی که
دست به دست هم میدهند تا شاد زندگی کردن و احساس خوشبخت بودن را به تأخیر
بیاندازیم، غافل از اینکه زندگی ما در میان همین اگرها اتفاق میافتد. هیچ
وقتی برای شاد زیستن و شاد بودن بهتر از همین لحظه نیست. درست در همان
لحظههایی که برای تحقق اگرهایمان نقشه میکشیم و در خستگی این زندگی غرق
میشویم، بچههایمان بزرگ میشوند، خودمان پیر میشویم، دوستانمان فراموش
میشوند و... .
به اگرهایمان هر روز افزوده میشود،
وقتی یکی از اگرهایمان تحقق پیدا میکند اگرهای متعدد و متنوع دیگری تجلی
پیدا میکنند، اگر منتظر تحقق اگرها بمانیم لذت شاد زندگی کردن فراموشمان
میشود. زندگی بدون اگرها امکانپذیر نیست. مهم این است که با دست خودمان
بهانه ایجاد نکنیم تا شادیهایمان به فردا موکول نشود. وقتی که نوبت فردا
شد، بهانهای تازه پیدا شده تا خشنودی و شاد بودمان را به روز بعد و روزهای
بعدش موکول کند.
بسیاری از ما منتظریم تا
اگرهایمان به پایان برسد و موانع یکی پس از دیگری از بین بروند غافل از
اینکه اگرها و موانع همان زندگی است. شادی و خوشبختی در مقصد اتفاق
نمیافتد. بلکه بیشتر در مسیر راه اتفاق میافتد. شادی یافتنی نیست بلکه
ساختنی است. باید هواسمان باشد که کلید شادمانی خود را در جیب اگرها قرار
ندهیم. خوشبختی یک نوع احساس است که میتواند در همه حال اتفاق بیافتد ... .