ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
می بخشم
اگر آسمان را هدیه ام کنند بی آنکه
او که باید تولدم را به یاد نیاورد . . .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز های پیش از امروز من به دنیا آمدم.من محکوم بودم به دوست داشتن
و سال هاست این حکم در حال اجراست
و چند شب پیش سالگرد همین حکم زیبا بود
فقط کاش . . .
فقط کاش تو مرا به یاد می آوردی. . .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بدون تو هزاران آهنگ شاد در جشن تولدم نیز نتوانست مرا شاد کند
اما من تو را می دیدم کنار در ایستاده بودی . تو کنار آروزهای من بودی
ما با هم شمع ها را خاموش کردیم. شمع های روزهای تاریک دور از تو را
تو لحظه لحظه با من بودی بی آنکه کسی تو را ببیند
دیشب تنها من بودم و تو
و تنها شمع های کیک این راز را می دانند. . .
__________________
فقط ای کاش
تولدم را به یاد می آوردی
آبشار نور، جاری بود. آسمان پولک های زیبایش را به رخ تماشاگران می کشید و ماه بر چشم نظارگران جمالش رنگ نقره می پاشید. عطر شفابخش بهار در فضا می پیچید و امید زندگی در جان موجودات جهان می جوشید. در آسمان نیلگون مکّه، دمادم ستاره می شکفت. آن شب نبض کائنات از انتظاری مقدّس، می تپید. روح خسته و فرسوده عالم، انتظار پیشوایی را می کشید. سخن از ترسیم سیمای آفتاب بود و صورتگرْ، کردگار جهان. در آن شب، باغبان آفرینش، بهترین گل هستی را برگزید تا دنیا را سرمست عطر جانبخش آن سازد. بعد از آن بارانی از طراوت بارید و خاک بوی افلاک گرفت. دل ها وسعت یافت و چشم ها چشمه سار سرور شد و عشق و ایمان شفاف تر شد. روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب، روز مهر و آیینه و مهتاب، را بر همه شیفتگان آفتاب، شادباش می گوییم.
به قدر کندویی
طعم روزهایم شیرین شده
بس که
عسل می بارد
از نگاهت
از لبت
وقتی چشم در چشم
شیرین بیانی می کنی!
چه غمگین....
ـــــــــــــــ
رویه هر شانه
سری گریه کند
وقت وداع
سر من وقت وداع
گوشه دیوار گریست